~.~◕ ‿-｡☀☂☁شب های تنهایی~.~◕ ‿-｡☀☂☁

تـــ ـــرکـت کـــ ـرده ؟؟؟

شــب هــ ـا به یـــ ـادش گـــــ ریه میـ ـکنــــ ی؟!

نـــ اراحــــت نبــ ــاش ....

یـــ ـه روز تـــ ـو تنهــــ ـا آرزوی زنــــ دگیـــ ـش میشـــ ی!!

ایــ ـن بـــ ـدتــــ ـرین انتقــ ـامــ ـــه ....

وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر خنده معنایی ندارد ...

فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !

وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند ...

فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !

وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز آغوش تو...

در آغوشم که میگیری آنقدر آرام میشوم ، که فراموش میکنم باید نفس بکشم!

این روزها تلخ می گذرد

دستم می لرزد از توصیفش

همین بس که

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی

مثل خودکشی است

با تیغِ کُند

آدم بعضی وقت ها

که دِلش میگیره کِیف میکنه !

 احساس میکنه هنوزم دل داره !

در عجبم ...

چطور هنوزم ستون فقراتت سالم است ...!

برای چشمهایم نماز باران بخوان ...

بغض کرده !

ابریست !

اما نمی بارد ...

بعضی حرفارو نمیشه گفت ... باید خورد ..!

ولی بعضی حرفا رو نه میشه گفت و نه میشه خورد ..!!

می مونه سر دل ..!

میشه دلتنگی ..!

میشه بغض ..!

.. میشه سکوتــــــ ..!

مثل آن است که…
شاهرگ احساسم را زده باشی…
بند نمی آید ؛
دوست داشتنات

a

خــــــــــــــــــــــــ ـــــدای منـــــ …

دســــــــتانــــــــت که مالــــــــــــــ منــــــــــ باشند

هــــــــــیچ کــــــــــس مــــــــرا دست کم نمیگیرد!

موهآی بُلُندَم رآ دوست نَدآرَم

وَقتی بِدون تو . . .

طَنآب ِ دآر می شَوَند . . .

دورِ گَردَنَم . . .

اَنگُشتَت رآ هـَر جآی نَقشـه کـه می خوآهی بُگذآر

فَرقی نَدآرَد

تَنهآیی مـَن عَمیق تَریـن نُقطـه ی جَهآن اَست

وَ اَنگُشتآن تو . . .

هیچ وَقت بـه عُمق ِ فآجعـه پِی نَخوآهَند بُرد

دعا کردم که تنها مال من شی
تو تعبیر قشنگ فال من شی
دعاکردم بدونی چشم به راتم
هنوز دلبسته ی بغض صداتم
اگه بازم دلت با دیگرونه ،چشات دنبال از ما بهترون
بذار با یادتو دلخوش بمونم
فقط دلتنگهات با من بمونه

آیین عشق بازی در جهان عوض شده ...


در عشق سالهاست که فتوا عوض شده ...


چشمش بر چشم من بود و دلش پیش دیگری ...


گلایه ای نیست " این است رسم دلبری ...

"تــــ ــ ــــو"

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..

تنهــایـم ...

اما دلتنگ آغــوشی نیستــم...

خستــه ام ...
...
ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم...

چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز...

ولــی رازی نـدارم...

چــون مدتهــاست

دیگــر کسی را. "خیلــی" دوست ندارم...

خیلــــــــی دوســتــ ت دارم .


ده تـــــــــــ ـا !


مثــــــل روزهــــ ـــــای کـــودکیـــمــ ــان


عمـیــــــق ، پـــــــ ـاک و بسیـــــــــ ـار ! ! !

کاش نجـــــــــــابتـــــــــــم رابهـــــــــــانه رفـــــــــــتنت نمیکردی!


تا با دیدن هرهـــــــــــرزه ای بخودم نـــــــــــگویم...


اگرمثل ایـــــــــــن بـــــــــــودی او نـــــــــــمیرفـــــــــــت...!

خندیدن؛ خوب است، قهقهه؛ عالی است !!!


گریه آدم را آرام می کند…


اما …… لعنتـــــــــــ به بغـــــــــــــــض … !!!

بسلامتی اونی که عزیزم شد…


اما من عزیزش نشدم…


نوش

وقتی یه آدم میگه
هیچکس منو دوست نداره ،
منظورش از هیچکس
یک نفر بیشتر نیست . . .
همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟

آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلألو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف

که این دفعه

درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود

سیراب شدم از پاكی نگاهت و تطهیر یافتم در معبد چشمانت...
در ورای فكرها تو را چگونه بسرایم ؟ كه شب در نگاه ژرف تو آرام نشسته...

یه پروانه را با دستات می گیری
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی .... فرار میکنه
محکم بگیری....می میره
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست

دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی